آخرین اخبار
کد مطلب: 81258
تحليل شريعتمداري از نتيجه مذاکرات هسته‌اي
تاریخ انتشار : 1393/09/02 11:17:10
نمایش : 4975
انتظار رسيدن به «توافق» مطلوب، غير از انتظار «آب» از «سراب» نمي‌تواند هيچ مفهوم ديگري داشته باشد. چه رسد به آن که آينده و گشايش اقتصادي کشور و بهبود معيشت مردم را به نتيجه مذاکرات گره بزنيم و در مقابل وعده‌هاي نسيه حريف امتيازات «نقد» بدهيم! و مخصوصا از بازگشت به ظرفيت‌هاي بر زمين مانده خود که اقتصاد مقاومتي تضمين‌کننده آن است غافل باشيم.
به گزارش سلام لردگان به نقل از جهان، حسين شريعتمداري در يادداشتي با عنوان "براي هيچ بيهوده مپيچ!" نوشت:
اگرچه پيش از اين نيز با ارائه اسناد و شواهد غيرقابل خدشه به اين نکته پرداخته‌ايم ولي امروزه با قاطعيت بيشتر و بدون کمترين ترديد- تاکيد مي‌شود بدون کمترين ترديد- مي‌توان گفت که چالش هسته‌اي کشورمان با ۵+۱ هرگز به نتيجه نمي‌رسد و دستيابي به توافقي که پايان بخش اين چالش ۱۲ ساله باشد، نه فقط‌ دور از انتظار، بلکه به يقين ناممکن است. مي‌پرسيد چرا؟!

پاسخ آن است که چالش هسته‌اي و ابراز نگراني آمريکا و متحدانش از احتمال حرکت ايران به سوي توليد سلاح هسته‌اي - DIVERSION- که طي ۱۲ سال گذشته بر آن تکيه کرده‌اند در حد و اندازه يک «بهانه» و «پوشش» براي مقابله با اقتدار پرشتاب ايران اسلامي است. از اين روي مذاکرات هسته‌اي و ادامه آن اگر به منظور پايان دادن به چالش و رسيدن به توافق مطلوب باشد، آب در هاون کوبيدن و بازي در ميدان فريب حريف است ولي اين مذاکرات تنها به دو علت و فقط اين دو علت مي‌تواند توجيه‌پذير باشد.

اول؛ اثبات غيرقابل اعتماد بودن آمريکا و متحدانش که اين مقصود در مقياس گسترده‌اي به دست آمده است و دوم؛ نشان دادن «دست پُر» و برتري اسناد فني و حقوقي ايران اسلامي که از صلح‌آميز بودن برنامه‌ هسته‌اي کشورمان حکايت مي‌کند. اين منظور متأسفانه به علت خودداري تيم مذاکره‌کننده ايران از انتشار متن مذاکرات هنوز به نيمه راه نيز نرسيده است و مسئولان محترم در اين زمينه، عرصه را به حريف واگذار کرده‌اند و توضيح درباره متن مذاکرات را به شيپور فريب رسانه‌هاي آمريکايي و صهيونيستي سپرده‌اند!
بدون کمترين ترديد- مي‌توان گفت که چالش هسته‌اي کشورمان با ۵+۱ هرگز به نتيجه نمي‌رسد و دستيابي به توافقي که پايان بخش اين چالش ۱۲ ساله باشد، نه فقط‌دور از انتظار، بلکه به يقين ناممکن است. مي‌پرسيد چرا؟! پاسخ آن است که...
 
و اما، درباره اين واقعيت غيرقابل ترديد که حريف مذاکرات هسته‌اي را با اهداف غيرهسته‌اي دنبال مي‌کند و در حد و اندازه «پاشنه آشيل» به آن نياز دارد، گفتني‌هايي هست؛
 

۱- چند ماه قبل، شبکه تلويزيوني CNN طي گزارش مستندي اعلام کرد که در‌حال حاضر دستکم ۱۷ هزار بمب هسته‌اي در جهان موجود است و تاکيد کرد که اين رقم، غير از کلاهک‌هاي هسته‌اي آماده شليکي است که تخمين تعداد آن به آساني ممکن نيست. در گزارش CNN آمده بود که بيشترين تعداد بمب‌هاي هسته‌اي در اختيار آمريکاست و روسيه، انگليس، چين و فرانسه در رده‌هاي بعدي قرار دارند. اکنون بايد پرسيد آيا خنده‌دار نيست که وجود هزاران بمب هسته‌اي در اختيار آمريکا- با‌توجه به اينکه آمريکا تنها کشور استفاده کننده از بمب اتمي است- نگران‌کننده نباشد ولي احتمال دسترسي ايران به يک بمب هسته‌اي تا پايان سال ۲۰۱۴- به ادعاي حريف- باعث نگراني جامعه جهاني! شده باشد؟! همين ديروز آقاي هانس بليکس مدير کل اسبق آژانس بين‌المللي انرژي اتمي در مصاحبه با شبکه تلويزيوني «راشاتودي» ضمن ارائه يک گزارش مستند و البته مختصر، نتيجه گرفت که «نگراني غرب از برنامه هسته‌اي ايران ساختگي است و هدف اصلي آنها جلوگيري از قوي‌تر شدن ايران است.»

۲- طي ۱۲ سال و چند ماه که از آغاز چالش هسته‌اي مي‌گذرد، طرف مقابل هرگاه به پايان چالش نزديک شده است به صراحت و نه حتي به تلويح و اشاره، از تن دادن به توافق سر باز زده است. چرا؟! در بندهاي بعدي به اين نکته اشاره‌اي گذرا خواهيم داشت و اينجا فقط به يک نمونه از طفره رفتن‌هاي آشکار حريف اشاره مي‌کنيم؛

از اجلاس اکتبر ۲۰۰۳ تهران -۱۳۸۲- تمامي فعاليت‌هاي هسته‌اي کشورمان را به صورت داوطلبانه، تعليق کرديم و مذاکرات با تروئيکاي اروپايي- انگليس، فرانسه و آلمان- را براي رسيدن به توافق آغاز کرديم. نهايتا بعد از چند دوره مذاکرات به اجلاس پاريس - نوامبر ۱۳۸۳/۲۰۰۴- رسيديم و قرار شد ايران ظرف ۳ ماه «تضمين‌هاي عيني - OBJECTIVE GUARANTIES» خود را مبني بر اينکه در پي توليد سلاح هسته‌اي نيست ارائه دهد و طرف مقابل نيز
«تضمين‌هاي‌محکم- FIRM GUARANTIES» بدهد که پرونده ايران به حالت عادي درآيد. اما، يک ماه بعد - دسامبر ۲۰۰۴ - در نشست کارگروه هسته‌اي طرفين در لندن، طرف مقابل با صراحت اعلام کرد «قابل قبول‌ترين تضمين براي ما آن است که ايران فعاليت هسته‌اي خود را به طور کامل متوقف کند»! پس از آن بود که فعاليت‌هاي هسته‌اي تعليق شده خود را به تدريج از سر گرفتيم و اين دور جديد را با راه‌اندازي دوباره ‌UCF اصفهان آغاز کرديم. اما طرف مقابل برخلاف نص صريح بند C از ماده ۱۳ اساسنامه آژانس، پرونده هسته‌اي کشورمان را به شوراي امنيت سازمان ملل ارسال کرد و ادامه ماجرا که شرح آن به درازا مي‌کشد و پيش‌از‌اين به آن پرداخته‌ايم.

۳- شايد اين برداشت تعجب‌آور باشد ولي شواهد فراواني بر صحت آن دلالت دارد و آن، اينکه، برچيدن کامل تأسيسات هسته‌اي کشورمان نيز مطلوب و ايده‌آل آمريکا نيست! چرا که حريف به چالش هسته‌اي براي توجيه تحريم‌ها نياز مبرم دارد. بنابراين توليد بمب هسته‌اي هم در صورتي که بهانه ديگري براي تحريم‌ها وجود داشته باشد، نمي‌تواند نگراني آمريکا و متحدانش را در پي داشته باشد. براي حريف «تحريم‌ها» اصل است و نه فعاليت هسته‌اي. اوايل دسامبر ۲۰۱۲ ـ آذر ماه ۱۳۹۱ - در محافل سياسي و رسانه‌اي غرب اين احتمال مطرح شده بود که ممکن است ايران براي اعتمادسازي، غني‌سازي ۲۰ درصدي اورانيوم را متوقف کند و غرب در قبال آن برخي از تحريم‌ها را لغو کند.


در پي اين احتمال، ديويد فروم، يکي از نظريه‌پردازان نزديک به کاخ‌سفيد طي مقاله‌اي در سايت CNN نوشت « اگر پرونده هسته‌اي ايران به نقطه پايان برسد، غرب براي حفظ پرستيژ بين‌المللي خود چاره‌اي جز لغو برخي از تحريم‌ها ندارد و حال آن که تحريم‌ها با دو هدف پلکاني تعريف شده‌اند. اول تغيير رفتار سياسي ايران - BEHAVIOR - و دوم تغيير ساختار - STRUCTURE - (تغيير نظام).» پيش از او، جرج فريدمن، مسئول مرکز راهبردي «استراتفور» -معروف به باشگاه کهنه‌کاران CIA - گفته بود «مشکل ما با ايران بر سر فعاليت هسته‌اي اين کشور نيست، بلکه مشکل آن است که ايران نشان داده است نه فقط بدون حمايت آمريکا، بلکه در حال درگيري با آمريکا نيز مي‌توان بزرگترين قدرت تکنولوژيک و نظامي منطقه بود. اين پديده ايران را به يک الگو براي کشورهاي اسلامي تبديل کرده است و بهار عربي (انقلاب‌هاي اسلامي منطقه) را در پي داشته است.» صرفنظر از هويت فريدمن، آيا واقعيت غير از اين است؟

۴- برچيدن تاسيسات هسته‌اي ايران از آن جهت که مي‌تواند پايان چالش هسته‌اي باشد، مطلوب آمريکا نيست، زيرا به ادامه چالش نياز دارد - و به آن اشاره مي‌کنيم- اما، از اين لحاظ که مي‌تواند نشانه شکست جمهوري اسلامي ايران در مقابل آمريکا باشد، مطلوب آمريکاست. چرا؟! آمريکا مي‌تواند اين -خداي نخواسته- شکست احتمالي را با اين مضمون به نهضت‌ها و ملت‌هاي اسلامي پمپاژ کند که اگر ايستادگي جمهوري اسلامي ايران الگوي شما براي «مقاومت» است، اين مقاومت در مقابل فشار و تهديدهاي آمريکا تاب نياورده و ايران نهايتا ناچار به تسليم شد! آيا آمريکا در دنياي برانگيخته کنوني که منطقه را به ويترين شکست‌هاي پي در پي آن تبديل کرده است به اين احتمال- در‌صورت وقوع که به يقين اتفاق نخواهد افتاد- نياز مبرم ندارد؟!

۵- همين جا بايد گفت که آمريکا به ادامه چالش هسته‌اي از زاويه ياد شده در بند قبلي نيز احتياج دارد. چرا که در پي اثبات «کدخدايي» خود در جهان است. «ژوليوس‌سزار» امپراتور رم باستان مي‌گفت: براي اثبات اقتدار خود بايد نشان بدهيم که «همه راه‌ها به رم ختم مي‌شود»! و هيچ رخدادي نمي‌تواند بدون دخالت مستقيم امپراتوري رم اتفاق بيفتد! آمريکا از ادامه مذاکرات در پي القاي اين تصوير از ايران اسلامي - بخوانيد توهم- به جهان در حال انقلاب است.
جرج فريدمن، مسئول مرکز راهبردي «استراتفور» -معروف به باشگاه کهنه‌کاران CIA - گفته بود «مشکل ما با ايران بر سر فعاليت هسته‌اي اين کشور نيست، بلکه مشکل آن است که ايران نشان داده است نه فقط بدون حمايت آمريکا، بلکه در حال درگيري با آمريکا نيز مي‌توان بزرگترين قدرت تکنولوژيک و نظامي منطقه بود. اين پديده ايران را به يک الگو براي کشورهاي اسلامي تبديل کرده است

در اين باره به سخن حکيمانه حضرت آقا در ديدار با سفرا و نمايندگان ايران در خارج کشور- ۹۳/۵/۲۲ - بسنده مي‌کنيم؛ ايشان ضمن آن که فرمودند از ادامه مذاکرات هسته‌اي منع نمي‌کنند و آن را يک تجربه ذي‌قيمت براي همه مي‌دانند، تاکيد کردند «نشست و برخاست و حرف زدن با آمريکايي‌ها مطلقا تاثيري در کم کردن دشمني آنها ندارد و بدون فايده است... اين کار ما را در افکار عمومي ملت‌ها و دولت‌ها به تذبذب (عدم ثبات) متهم مي‌کند و غربي‌ها با تبليغات عظيم خودشان، جمهوري اسلامي را دچار انفعال و دوگانگي جلوه مي‌دهند.»

۶- گفتني و البته گلايه کردني است که متاسفانه تيم مذاکره‌کننده کشورمان با تمرکز روي مذاکره دوجانبه با آمريکا تحت عنوان غلط‌انداز «مذاکرات سه‌جانبه» به دليل حضور خانم کاترين اشتون، بي آن که بخواهد و يا متوجه باشد، به طرح فريب ياد شده از سوي آمريکا‌يي‌ها دامن زده است. وقتي تيم محترم هسته‌اي بيشترين نشست‌هاي خود را با وزير خارجه آمريکا برگزار مي‌کند، به طور طبيعي اين توهم را نشر مي‌دهد که از ميان ۶ کشور ۵+۱ فقط آمريکاست که تصميم‌ساز و سياست‌پرداز است! و اين ترجمان ديگري از پذيرش کدخدايي آمريکاست!

حضور خانم اشتون تنها در حد و اندازه زينت‌المجالس! قابل ارزيابي است. ايشان نماينده اتحاديه اروپاست و اگر قرار بود با حضور وي نيازي به حضور نمايندگان ۵کشور ديگر نباشد، کشورهاي ياد شده نمايندگان جداگانه‌اي براي شرکت در مذاکرات نمي‌فرستادند. بنابراين خانم اشتون نه فقط نماينده سه کشور اروپايي انگليس، فرانسه و آلمان نيست، بلکه بديهي است از سوي دو کشور روسيه و چين هم نمايندگي ندارد و ... بگذريم!

۷- با توجه به آنچه گذشت، مذاکرات ايران اسلامي با ۵+۱ و پيش از آن با تروئيکاي اروپايي - فرانسه، انگليس و آلمان- فقط تابلو و پوشش هسته‌اي دارد بي‌آن که کمترين ارتباطي با فعاليت هسته‌اي کشورمان داشته باشد. آنچه آمريکا و متحدانش از مذاکرات دنبال مي‌کنند همانگونه که خود بارها اعتراف کرده و در عمل به صراحت نشان داده‌اند فشار بر جمهوري اسلامي ايران براي پيشگيري از اقتدار آن و دستيابي به دو هدف پلکاني تعريف شده، تغيير رفتار و نهايتا تغيير ساختار نظام اسلامي ايران است.

از اين روي انتظار رسيدن به «توافق» مطلوب، غير از انتظار «آب» از «سراب» نمي‌تواند هيچ مفهوم ديگري داشته باشد. چه رسد به آن که آينده و گشايش اقتصادي کشور و بهبود معيشت مردم را به نتيجه مذاکرات گره بزنيم و در مقابل وعده‌هاي نسيه حريف امتيازات «نقد» بدهيم! و مخصوصا از بازگشت به ظرفيت‌هاي بر زمين مانده خود که اقتصاد مقاومتي تضمين‌کننده آن است غافل باشيم.

اين نکته نيز گفتني و تاکيد کردني است که اگرچه نسبت به چگونگي برخورد تيم هسته‌اي کشورمان با حريف و منش آنان در مذاکرات، انتقادهاي بعضا جدي وجود دارد ولي ترديدي نيست که آنان فرزندان اسلام و انقلابند و بي‌انصافي است که عدم توافق مطلوب در مذاکرات به حساب آنها نوشته شود، زيرا، همانگونه که اشاره شد علت عدم توافق را بايستي در هويت باج‌خواهانه حريف و ماهيت غيرهسته‌اي مذاکرات جستجو کرد.
و در اين‌باره باز هم گفتني‌هايي هست.

انتهاي پيام/ش
 
 
 
ارسال کننده
ایمیل
متن
 



جهت عضويت در کانال های خبري سلام لردگان روی تصاویر کليک کنيد
پیوند
سايت رهبري

دولت

مجلس